شبه نقدی که عموماً با هدف جلب توجه جریان داره، بیش از اونکه نقد باشه، خودزنیه.
وقتی هر چهرهی کلیدی نظام رو با فحاشی و انگزنی حذف میکنیم، عملاً داریم بذر بیاعتمادی رو در زمینی که قدرت اصلیِ نظامه میکاریم: یعنی دلهای مردم.
در این شرایط، وقتِ بحران، مردم به حرفِ چه کسی گوش کنن؟ پناهیانها و کاشانیها و مرادیها و اساتید رو که از دین خارج دونستید، یک مسئولِ سالم هم که نداریم، رهبر هم که در همهی ضعفها مقصره و هیچ نقشی هم در هیچ پیروزی نداره، چی موند؟
نقد یعنی تحلیلِ مستند و ارائهی راهکار، نه بازتولید ادبیاتِ معاندین. وقتی قالیباف، اژهای، شورای نگهبان و حتی فرماندهان سپاه همگی از سوی خودِ مدعیان انقلابیگری تخریب بشن، جامعه به این نتیجه میرسه که لابد هیچکس در این نظام سالم نیست که این هفت هشت نفر انقلابیِ مشهور هم دارن اینشکلی خاکِ همهچیزش رو به توبره میکشن.
این روند نهتنها خطرناکه، ناعادلانهست. آیا واقعاً اژهای که مجموعهای از نکات مثبت و تغییر رویههای مفید رو دقیقاً به نفع حقوق زندانیان آغاز کرده نفوذیه؟ آیا قالیباف که در شرایطِ تهدید سگِهاری مثل اسرائیل به اینکه هواپیماهای ایرانی رو خواهیم زد خودش میشینه میره لبنان و چهار بار توی مدیریت شهری (!!) تا مرزِ شهادت رفته چون بحرانها رو از وسط میدان مدیریت میکنه، نفوذیه؟
آیا واقعاً وضعیت کشور اینقدر نابوده؟ آیا ما بهداشت و آموزش عالی و صنایع مهم و جایگاه جهانی نداریم؟ آمارهای جهانیِ رشد و توسعهای که هست همه دروغ میگن چون شما بلدی توی گوگل سرچ کنی نرخ دلار لحظهای؟
اگه شما دلقکها انقلابیاین، دشمن نیازی به براندازی نداره، ما خودمون داریم پایههای اعتماد عمومیرو متلاشی میکنیم. دیگه آخراشه.
نوید خوشنام